استاد ماهر (دکتر قلب من) [فصل دوم] P{۴۹}
شوگا به جیمین و جیهوپ نگاه کرد .. دید روی پیشونیشون لیزر قرمز هست .. با عصبانیت به سارا نگاهکرد
سارا:دیدی؟ پس بهتره کاری نکنی ..
کوک با تلفن بیسیمی که توی گوشش بود به پسرا خبر داد که وارد خونه نفوذ کرده ...
...
..
نامی:توی خونه رو خوب بگردین ..
کوک:اینجا خبری نیست خودت که داری میبینی..(ا دوربین روی لباس کوک)
نامی:باید یه راهی باشه ، وگرنه اینا جایی نبردنش .. هنوز سیگنال از همونجاست ..
کوک: از کجا معلوم که گوشیو اینجا گذاشتن و خودشو نبردن؟
نامی:بازم بگرد یه عمارت به این بزرگی سوراخهای زیادی داره ..
کوک:اوکی .. *رو به بادیگاردا*:شما دوتا برین اونور ..
شما دوتا هم برین بالا ..
منو تو هم همینجا رو میگردیم ..
نامی:شوگا و بقیه گیر افتادن ..
کوک سر جاش وایستاد:
چی؟
نامی:اونا گیر افتادن شما باید با دقت کارتونو بکنین ..
کوک:من باید نجانشون بدم ..
نامی:خودم میدونم چیکار کنم تو برو سراغ جین ..
کوک:هوففففف باشه..
جین:/
سرم خیلی درد میکرد ، اون لعنتی وقتی گوشمو برید انگار داشتم سرم و از تنم جدا میکردن خیلی درد داشت
چند دقیقه بیهوش شدم ولی باز بهوش اومدم یه نفر بالا سرم بود
داشت سرم و پانسمان میکرد
خیلی درد داشتم میخواستم چشامو ببندم که
چوی:بهوش اومدی؟
جین:درد داره ..
چوی:طبیعیه ، ارامبخش زدم بهت بخاطر موادی بهت تزریق کردن نمیتونی بخوابی ، پس باید دردشو تحمل کنی ..
جین اصلا نمیتونست سرشو تکون بده ، درسته سرشو باز کرده بودن ولی با یه تکون انگار به مغزش تیر زدن ..
...
...
جینهو:اوپا توروخورا یه کاری بکن ..
نامی: نگران نباش ، تو اصلا اینجا چیکار میکنی؟برو تو اتاقت ..
جینهو: نمیخوام اگه اینطوره میرم خونه خودم ..
نامی:جینهو لجبازی نکن خطرناکه باید اینجا بمونین ، برو یه کاری بکن
جینهو: نگرانشم خوب چیکار کنم ..
نامی:پس ساکت بشین بزار کارمو کنم
جینهو: ایشششش..
نامی: افرین دختر خوب ..
جیهو:/
خیلی نگراشون بودم مخصوصا شوگا ، امیدوارم بلایی سرشون نیاد ..
...
۱۴۰۲/۱/۱۲
سارا:دیدی؟ پس بهتره کاری نکنی ..
کوک با تلفن بیسیمی که توی گوشش بود به پسرا خبر داد که وارد خونه نفوذ کرده ...
...
..
نامی:توی خونه رو خوب بگردین ..
کوک:اینجا خبری نیست خودت که داری میبینی..(ا دوربین روی لباس کوک)
نامی:باید یه راهی باشه ، وگرنه اینا جایی نبردنش .. هنوز سیگنال از همونجاست ..
کوک: از کجا معلوم که گوشیو اینجا گذاشتن و خودشو نبردن؟
نامی:بازم بگرد یه عمارت به این بزرگی سوراخهای زیادی داره ..
کوک:اوکی .. *رو به بادیگاردا*:شما دوتا برین اونور ..
شما دوتا هم برین بالا ..
منو تو هم همینجا رو میگردیم ..
نامی:شوگا و بقیه گیر افتادن ..
کوک سر جاش وایستاد:
چی؟
نامی:اونا گیر افتادن شما باید با دقت کارتونو بکنین ..
کوک:من باید نجانشون بدم ..
نامی:خودم میدونم چیکار کنم تو برو سراغ جین ..
کوک:هوففففف باشه..
جین:/
سرم خیلی درد میکرد ، اون لعنتی وقتی گوشمو برید انگار داشتم سرم و از تنم جدا میکردن خیلی درد داشت
چند دقیقه بیهوش شدم ولی باز بهوش اومدم یه نفر بالا سرم بود
داشت سرم و پانسمان میکرد
خیلی درد داشتم میخواستم چشامو ببندم که
چوی:بهوش اومدی؟
جین:درد داره ..
چوی:طبیعیه ، ارامبخش زدم بهت بخاطر موادی بهت تزریق کردن نمیتونی بخوابی ، پس باید دردشو تحمل کنی ..
جین اصلا نمیتونست سرشو تکون بده ، درسته سرشو باز کرده بودن ولی با یه تکون انگار به مغزش تیر زدن ..
...
...
جینهو:اوپا توروخورا یه کاری بکن ..
نامی: نگران نباش ، تو اصلا اینجا چیکار میکنی؟برو تو اتاقت ..
جینهو: نمیخوام اگه اینطوره میرم خونه خودم ..
نامی:جینهو لجبازی نکن خطرناکه باید اینجا بمونین ، برو یه کاری بکن
جینهو: نگرانشم خوب چیکار کنم ..
نامی:پس ساکت بشین بزار کارمو کنم
جینهو: ایشششش..
نامی: افرین دختر خوب ..
جیهو:/
خیلی نگراشون بودم مخصوصا شوگا ، امیدوارم بلایی سرشون نیاد ..
...
۱۴۰۲/۱/۱۲
۲۷.۰k
۱۱ فروردین ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۱۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.